جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه
جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه
خلاصه خبر:
مقدمه: مسیحیت از آغاز پیدایش خود با مسئله میان کنش دین و دولت درگیر بوده است. درحالیکه به نظر میرسد شواهد متنی در متون مقدس به استقلال این دو از یکدیگر قائلاند، کلیسا بسته به شرایط متفاوت، تفاسیر متفاوتی از الگوی آرمانی خود ارائه داده است. پس از رسمیت یافتن مسیحیت در زمان کنستانتین، تلاش کلیسا بر رهایی از سلطه دولت بود و درنهایت در زمان پاپ گلاسیوس اول ایده استقلال این دو حوزه از همدیگر، تحت عنوان ایده دو شمشیر، توسط کلیسا اعلام شد. لیکن با افول امپراتوری روم غربی و قدرتگیری بیشتر کلیسا، پاپها کوشیدند تا قدرت دنیایی را تحت سیطره خود دربیاورند. این کوشش درنهایت منجر به صدور فرمان یگانه مقدس (Unam Sanctam) شد که بهصورت رسمی دولت را قدرت اجرایی کلیسا معرفی میکرد. در این میان فلاسفه نیز، متناسب با باورهای فلسفی خود، نیازهای زمان و درکشان از متون مقدس به یک سوی این جدال متمایل میشدند. سنت نخستین احترام به استقلال دولت بود که در آرای آگوستین قدیس بازتاب یافته است. آگوستین ایده همزیستی در صلح بابل را مطرح کرد که بر پایه آن مسیحیان نیز تا جایی که از صلح دولتی بهره میبرند موظف به پیروی از آن میشدند، مگر دولت اساس ایمان آنها زیر سؤال میبرد. در سده 13 و 14 با موجی از ارسطوگرایی روبهرو میشویم. در این میان توماس آکوئیناس از همه نامدارتر است. او در تقابل با ایده دو شمشیر، ادعاهای برتری­جویانه پاپهای دوران خود را تئوریزه کرد. لیکن این دگرگونی بزرگ بهراحتی پذیرفته نشد. اندیشمندانی مانند مارسیلیوس پادوایی و ویلیام اوکام با آن بهعنوان بدعت برخورد کردند و کوشیدند در دفاع از قدرت دنیایی، قدرت پاپ را محدود کرده و حتی او را تابع دولت مدنی سازند. در راستای ایجاد محدودیت برای پاپ، آنان مفهوم حق ذهنی را ابداع کردند که درنهایت به دفاع از فرد در برابر هر قدرتی انجامید. روش: در نگارش این اثر از روش پژوهش توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. کوشش شده تا جای ممکن به منابع دست اول، یعنی آثار خود اندیشمندان موردبحث استناد شود. اما به منظور فهم متون در بستر زمانی خود، به مقتضای کلام به شرایط تاریخی و فرهنگی­ای که هر اثر در آن نگاشته شده نیز پرداخته شده است. در این راستا منابع دست دوم مورد استفاده قرار گرفتهاند. روش جمعآوری اطلاعات کتابخانهای است. یافتهها: جدال میان کلیسا و دولت تنها حوزه اندیشه سیاسی را در بر نمیگرفت. بلکه هر گروه از بنیانهای مابعدالطبیعی خود، برای اثبات ادعاهایشان استفاده میکردند. فرقهبندیهای مذهبی در این میان بسیار اهمیت داشت و فرانسیسیها، در تلاش برای دفاع از ایده فقر انجیلی در محدود کردن قدرت مطلقه پاپ نقش ارزندهای ایفا کردند. ادعای غالبی که بیش از همه توسط میشل ویله مطرح شده این است که جریان نومینالیست به رهبری ویلیام اوکام، با گسست از ارسطو و طرح ایدههای تجربه­گرایانه و فردمحورتر، زمینه ایجاد مفهوم حق ذهنی را فراهم کرد؛ اما این ادعا با مخالفت جدی تاریخنگاران دیگری مانند بریان تیرنی روبهرو شده است. این پژوهش نشان میدهد که نمیتوان با قاطعیت هیچکدام از دو موضع را به اندیشه مابعدالطبیعی خاصی نسبت داد، زیرا میتوان هم در میان ارسطوییان و هم پیروان فلسفه افلاطونی-آگوستینی، باورمندان به مفهوم حق ذهنی یا برتری هر یک از دو نهاد را یافت؛ چنانکه مارسیلیوس پادوآیی که با مفهوم حق ذهنی آشنا بوده و به­روایتی آن را به نحو آگاهانهتری از ویلیام اوکام به­کار برده است، در مبانی مابعدالطبیعی خود ارسطویی بود. همچنین به این نکته اشاره خواهد شد که تلاش اندیشمندان سیاسی کاتولیک سدههای میانه به دوران پس از خود منتقل شده و زمینهساز ایجاد ایده حقوق طبیعی و قرارداد اجتماع در میان اندیشمندان پروتستانی مانند گروسیوس و لاک شد. در این مورد نقش مکتب نومدرسی و تومیسیتی سالامانکا بسیار پررنگ است؛ مکتبی که از دل آن چهرههای برجستهای مانند فرانچسکو ویتوریا و سوآرز زاده شدند که ایده حق ذهنی را پروردند و بر برابری انسانها و حقوق جداییناپذیرشان تأکید بسیار داشتند. بدینوسیله کوشش شده است کلیشههای رایج در مورد نقش منفی کاتولیسیسم در سدههای میانه، در تقابل با پروتستانیسم، رد شده و این ایده که تمدن مدرن در تقابل با سدههای میانه زاییده شده است به­ چالش کشیده شود. نتیجه­گیری: متون مقدس مسیحی زمینه­ تفسیری را فراهم کردند که نمی­توان مشابه آن را به­راحتی در ادیان دیگر یافت. درنتیجه، سکولاریسم در عالم مسیحی نه برخلاف دیدگاه رایج در گسست از مسیحیت، بلکه در حقیقت در تلاش برای فهم این متون و به یاری آن­ها زاییده شده است. بهعبارتدیگر، متون کلاسیک مسیحی زمین حاصلخیزی برای طرح ایده­ جدایی دولت و کلیسا بوده­اند. ایده آزادی بهعنوان رهایی از فقه و تأکید بر ایمان بهعنوان تنها مؤلفه نجات انسان که به­کرات در متون مسیحی تکرار شده­اند و کلیدواژه «مالِ قیصر، مالِ خدا» در انجیل متی از این جمله هستند. فهم این سنت از این منظر دارای اهمیت است که جزئی از تاریخ سکولاریسم است و نادیده­گیری آن می­تواند به این سوءتفاهم منجر شود که می­توان به­راحتی ایده­ جدایی دین از دولت را از هر مذهب و هر متنی، به یاری برخی نظریات هرمنوتیک، بیرون کشید. به­نظر می­رسد این ایده که چندی در جهان اسلام طرفدار داشته است، شکست خورده است.
مشروح خبر:
مهرآرام, پرهام . (1404). جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه. مطالعات حقوقی, 17(2), 369-408. doi: 10.22099/jls.2024.50436.5169
مهرآرام, پرهام . "جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه", مطالعات حقوقی, 17, 2, 1404, 369-408. doi: 10.22099/jls.2024.50436.5169
مهرآرام, پرهام. (1404). 'جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه', مطالعات حقوقی, 17(2), pp. 369-408. doi: 10.22099/jls.2024.50436.5169
پرهام مهرآرام, "جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه," مطالعات حقوقی, 17 2 (1404): 369-408, doi: 10.22099/jls.2024.50436.5169
مهرآرام, پرهام. جدایی دین و دولت در اندیشه کاتولیک و پیدایش مفهوم حق ذهنی در سدههای میانه. مطالعات حقوقی, 1404; 17(2): 369-408. doi: 10.22099/jls.2024.50436.5169